۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

سجاد ساده

در مدت هشت سال جنگ گفته مي شد كمتر كسي است كه در خانواده، محله يا دوستانش شهيد، جانباز، اسير يا رزمنده نديده باشد. در اين شش ماه هم كمتر كسي است كه در اطرافش بازداشتي، كتك خورده، زندان رفته، اخراجي، بازنشسته اجباري و... نديده باشد.

نمي دانم دوستان زندان رفته ام بيشتراند يا دوستان زندان نرفته...



پس از هشت روز هنوز معلوم نيست سجّاد به چه جرمي بازداشت شده است.

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

نظرسنجي 1

از آنجايي كه براي نظرسنجي هاي وبلاگ آرشيوي وجود ندارد نتايج نظرسنجي ها قديمي را به صورت يك پيام خواهم نوشت.

سؤال نظرسنجي:

اگر شهروند سوئيس بوديد به محدود كردن ساخت مناره چه رأيي مي داديد؟

گزينه ها:
1. موافق
2. مخالف

تعداد كل آراء: 10 رأي
تعداد گزينه 1 : 6 رأي (60%)
تعداد گزينه 2 : 4 رأي (40%)

تحليل:
هفته گذشته همه پرسي با همين موضوع در سوئيس برگزار شد كه در آن 59% شركت كنندگان به سؤال فوق پاسخ مثبت دادند كه مورد پسند دولت هاي اسلامي قرار نگرفت.



اگر چه تعداد و ويژگي هاي شركت كنندگان در نظرسنجي من اعتبار لازم را براي تعميم دهي ندارد ولي نتايج به دست آمده با نتيجه همه پرسي هفته گذشته سوئيس شباهت دارد.

اما اين سؤال باقي است كه آيا مسلماني به ساخت مناره است؟

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

اين شب ها

برنامه " اين شب ها" كه از شبكه يك سيما پخش مي شود به گفته تهيه كنندگانش از پر مخاطب ترين برنامه ها در نوع خود است. نزديك يك سال پيش مهمان اين برنامه بودم و راجع به چيزهايي كه در آموزش و پرورش رسمي مغفول مانده اند گفتگو كردم. چند هفته پيش آقاي شكيبانيا (تهيه كننده برنامه) دعوتم كرد تا در جلسه اي شركت كنم. موضوع از اين قرار است كه مي خواهند شب هايي را به موضوع تعليم و تربيت و مدرسه بپردازند. هدف اين است كه انتظار مردم از مدرسه بالا برود بلكه مسئولان جدي تر به بحران تربيت در ايران بپردازند. مجري اين سلسله برنامه ها هم آقاي درستكار نخواهد بود. آقاي علي عبدالعالي - از ماه آينده بايد گفت دكتر عبدالعالي- كه در مدرسه و دانشگاه معلم خوبي هستند؛ (من به كمتر كسي مي گويم معلمِ خوب) اجراي اين برنامه ها را برعهده خواهد داشت. خلاصه چند جلسه اي طوفان فكري كرديم تا به چند موضوع رسيديم. پيشنهادي در جلسه اول دادم كه تهيه كننده نپسنديد اما بعداً شنيدم كه مدير گروه خوشش آمده است. پيشنهاد اين بود كه به جاي دعوت از كارشناسان اين حوزه حداقل در يك برنامه از دانش آموزان به عنوان مشتريان درجه اول دكاني به نام مدرسه دعوت كنيم تا از تجربيات مدرسه اي خود بگويند. ديروز چند صفحه اي درباره موضوعات قابل طرح و ساير ملاحظات نوشتم و براي دوستان فرستادم. امروز هم جلسه خوبي با دانش آموزان و فارغ التحصيلان داشتيم. قرار شد راجع به پيش نويس من فكر كنند و تجربياتشان را برايم بفرستند.

خلاصه آنچه نوشته بودم اين هاست:

... برنامه اي با حضور دانش آموزان و فارغ التحصيلان :


 رويكرد نظري:

...عده اي از صاحب نظران برنامه درسي معتقدند شناسايي برنامه درسي از طريق مطالعه تجربيات دانش آموز در مدرسه قابل تحقق است...

... موارد قابل طرح با مهمان ها:

هدايت تحصيلي/ ورزش/ هنر/ علاقه مندي به مدرسه/ مفيد بودن حجم اطلاعات منتقل شده/ زبان/ رو خواني قرآن/ مهارت هاي ارتباطي/ شهروند درجه يك و دو در مدرسه/ تفاوت حساسيت مدرسه، خانواده و جامعه به وضع ظاهر/ تناقض هاي حرف، اعتقاد و رفتار  معلم/ كفايت آموزش هاي مدرسه اي

... البته براي هر كدام چند سطر توضيح و چند سؤال نوشتم.

حتماً چيزهاي ديگري هست كه مي توان به اين فهرست اضافه كرد.
اگر براي هريك از اين موارد تجربه، خاطره يا شاهد زنده اي سراغ داريد برايم بگوئيد.

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

ساربان سرگردان

گاهي اوقات مرور صحنه هايي كه در آن بوده ام از زبان ديگران جالب است. آزاده سادات طاهري در وبلاگش درباره من نوشته است.

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

كمّي آري، كيفي؟

    كلاس روش تحقيق اين ترم با آقاي دكتر موسي پور اساسي ذهنم را به چالش كشيده است. متن اصلي كلاس كتاب "روش شناسي مطالعات برنامه درسي" است و كلاس كاملاً به مباحثه مي گذرد. شايد اگر با اين حجم گسترده مورد هجوم نظرات پست مدرنيستي كه روش هاي تحقيق كيفي را در برابر روش هاي تحقيق كمي علم كرده است قرار نمي گرفتم به اين فكر نمي افتادم كه تكليفم را با آن ها روشن كنم. در سه، چهار سال اخير هربار از طرف آقاي دكتر دراني به سيطره كميت حمله مي شد و حتي وقتي به من پيشنهاد شد كه از يك روش كيفي در پايان نامه ام استفاده كنم هر بار به لطايف الحيلي از قضاوت در اين باره فرار مي كردم. اما ظاهراً از فكر كردن به اين موضوع و جدي گرفتن اين حرف ها گريزي نيست.
    اين هفته استاد پرسيد "اساساً نظرتان راجع به روش هاي كيفي چيست؟" در جواب اين سؤال گفتم كه انجام پژوهش به روش هاي كيفي هنوز به دلم نمي چسبد و دو دليل ذكر كردم.
     اول اينكه فضاي پژوهشي بي اخلاق جامعه آكادميك ما با اين روش هاي سازمان نيافته و بي قيد و بند به كجا خواهد رفت؟ به نظرم ترويج اين روش ها مايه دست خيلي ها خواهد شد كه هر روضه اي را كه بر هر منبري مي خوانند پژوهش كيفي قلمداد كنند.   
     دوم اينكه هنوز روش هاي پژوهش كيفي در ايران اجرا نمي شود. اساساً ما هنوز تجربه سنت هاي مدرن را نداريم. هنوز تعليم و تربيت علمي نداريم. هنوز علم پوزيتيويستي را در حوزه تعليم و تربيت و تقريباً همه شاخه هاي علوم انساني و اجتماعي نيازموده ايم. مديريت و اقتصاد علمي در سطح شعار ميان مديران خرد و كلان مانده است. در اين فضا گذر به دنياي پست مدرن را مناسب نمي دانم. همان طور كه انتقادات پست مدرن فوكو بر دموكراسي - به عنوان يك دستاورد علوم اجتماعي مدرن- را در جامعه ايران وارد نمي دانم. به عبارتي اين بازگشت از خردگرايي به طبيعت گرايي (مدرنيسم به پست مدرنيسم) را در ايران ارتجاعي مي بينم.
    دليل سوم كه البته احساس كردم از حوصله و زمان آن جلسه خارج است را بايد با يك سابقه تاريخي بگويم. سال 1380 كه دانشجوي دوره كارشناسي بودم  به عنوان كار عملي درس فلسفه آموزش و پرورش يادداشتي نوشتم كه خانم دكتر زيباكلام بسيار پسنديد. هدف از كار عملي آسيب شناسي فلسفي يكي از كتب درسي بود. من با ايده اي كه از صحبت با نادر نوري داشتم شروع كردم. اين طور كه فارغ التحصيلان نظام آموزشي ما استدلال هاي قياسي را بهتر از استدلال هاي استقرايي مي پذيرند. به همين دليل در مباحثه، انتخابات، استدلال و هر جايي كه مستلزم قضاوت باشد با استدلال هاي استقرايي مشكل دارند. البته مي توان اين مقدمه را نپذيرفت ولي من شواهد كافي براي اثبات اين مدعا دارم. روشن است كه روش علمي به معناي اثبات گرايانه و حتي ابطال گرايانه آن مبتني بر استدلالات استقرايي است. به طور كلي تعميم پذيري و تجزيه پذيري به عنوان مفروضه هاي اصلي علم خردگرا در ساحت اعتقاد به استدلالات استقرايي است كه معنا پيدا مي كند. علت اين طرز فكر در برنامه درسي است. آنجا كه برنامه درسي مدارس ما پرورش دهنده روش علمي و روش استقرايي نيستند. آزمايش ها در كتاب هاي علوم تجربي، فيزيك، شيمي، زيست شناسي و... براي كشف قواعد طراحي نشده اند. هميشه معلم قاعده كلي را به روش سخنراني يا توضيحي تدريس مي كند و آزمايش ها صرفاً تأييدي هستند. آزمايش ها توسط معلم يا دانش آموز اجرا مي شوند ولي نتيجه آن از قبل معلوم است. هيچ استقرايي لازم نيست تا به فانون عمومي برسيم و هيچ تعميم دادني از دانش آموز انتظار نمي رود. همه حرف اين است كه برنامه درسي ما بيش از آنكه علمي به معناي تجربي آن باشد فلسفي است و اگر مثل من دنبال نقطه تعادل در استفاده ميان روش هاي كمي و كيفي باشيم و اقتضايي عمل كنيم هنوز بايد بر طبل علم و عينيت و پوزيتيويسم كوبيد. چند سالي است كه در برنامه هاي درسي، دوره ها و كارگاه هاي روش تدريس، جلسات با معلمان و به طور ويژه در كلاس هاي روش تحقيقي (پژوهش) كه در مدرسه ها برگزار مي كنم بر استفاده ازروش علمي تأكيد كرده ام. مثلاً قرار قبلي و قديمي ما در دپارتمان پژوهش مفيد و ضحي اين بود كه پژوهش ها ميداني باشند. يعني پژوهشگر (دانش آموز) خود توليد ديتا كند و صرفاً جمع آوري كننده نباشد. امسال هم قول و قرار جديدي گذاشتيم كه در همه پژوهش هاي تعريف شده دو عنصر كليدي اندازه گيري و مقايسه به عنوان ستون هاي روش علمي تجربي و در نتيجه تحليل آماري وجود داشته باشد. همه اين ها را گفتم تا اين سؤال را بپرسم كه اگر در مباني فكري و فلسفي ام به علم پوزيتيويستي خدشه وارد شود آيا مي توانم اين گونه برنامه ها را طراحي و اجرا كنم؟ در اينكه آشنايي دانش آموزان با علم و روش تجربي-علمي اتفاق مبارك و با اولويتي است شكي ندارم. سؤال من اين است كه آيا يك معلم آنتي پوزيتيويست مي تواند مروج سنت هاي پوزيتيويستي باشد؟ آيا مي شود به عينيت اعتقاد نداشت و علم عينيت طلب را تبليغ نمود؟
    شايد اين پرسش براي خيلي از پژوهشگران تعليم و تربيت موضوعيت نداشته باشد ولي براي من كه همچنان آستين هايم بالا و دستانم گچي است اين سؤال ها زنده و جدي هستند. تعبير مادربزرگم از رشته تحصيلي ام را اگر چه از نظر خيلي ها بي كلاسي است ولي مي پسندم كه مي گويد: " روح اله درسِ معلمي مي خواند."
   سؤال من سؤال فلسفه علم است. سؤال برنامه ريزي درسي است. سؤال روش شناسي است و سؤال معلمي است. سؤال سؤالي جدي است.
   

بيلاخ در مجلس ايران

قصد نداشتم به اين زودي وارد اين حرف ها بشم ولي مثل اينكه نميشه

اين آقاي محترم كوچك زاده نماينده شهر تهران در مجلس است كه دارد به صحبت هاي علي مطهري (سخنران مخالف با صادق محصولي وزير پيشنهادي رفاه) اعتراض! مي كند.





۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

اولِ دفتر

سلام
فكر كنم اين چهارمين بار است كه يك وبلاگ راه اندازي مي كنم. رفقا، خطخطي و بهاريه هر كدام به قصدي شروع شدند و به دلايلي ختم شدند كه تلخ و شيرين آن ها هنوز زير زبان است. اما اينجا هيچ برنامه منسجمي نخواهم داشت و صرفاً انگيزه ام ثبت چيزهايي است كه به نظر مي رسد نوشتن آن ها از ننوشتن شان بهتر است.

درباره من